...خرید جدید، چکاپ جدید...
سلام یگانه فرزندم
سلام قربونت برم، خوابی یا بیدار شدی عزیزم
مامان جونم بعد از سه هفته انتظار که هفته آخر واقعا با اضطراب گذشت بالاخره 1393.02.07هم رسید، از سه هفته پیش نوبت گرفته بودم که این تاریخ بریم پیش خانوم دکتر که شما رو ببینه، مامان و وزن کنه، فشارش رو بگیره و بعد هم ما رو بفرسته برای غربالگری و انجام آزمایشات سلامت مادر و جنین
قبل از رفتنمون عمه مهری زنگ زد و گفت: فروشگاه پریمامان حراج 50 و 70% زده منم سریع رفتم پیش عمه مهری تا برای شما بازم لباسای خوشگل خوشگل بخرم، چون جنسیت هنوز مشخص نیست سعی کردیم یعنی واقعا سعی کردیم چیزایی بگیریم که مناسب هر دو جنسیت باشه اینم خریدای شما، امیدوارم بپسندی عزیزم
اول کفش قشنگت رو میزارم که بابایی از بین خریدات بیشتر از همه پسندیدش
قیمت کفش خوشگلت 76 هزار تومن بود که بعد از حراج شد 38 هزار تومن
زمستونیه و توش گرمه
اینم یه سرهمی گرم و خوشرنگ که قبل از حراج 253 هزار تومن بود و بعد از حراج شده بود 126 هزار تومن
اینم برای اینکه ببینی توش حسابی گرمه آخه فرزندم شما توی فصل سرما به دنیا میای و خیلی کوچیکی نمیخوام اصلا سرما بخوری
و این هم یه شلوارکه خوشگل که قبل از حراج 126 هزار تومن و موقع حراج 38 هزار تومن قیمت داشت
اینم پشتش
و یه جوراب که کفش سرعت گیر داره که شما نخوری زمین انشالله قیمتش قبل از حراج 10 هزار تومن و بعد از حراج 5 هزار تومن بود
این سه تا جوراب خوشگل هم برای دخترداییت ترنم سایز پاهاش 27 سانته
اگر میخواستم این لباس ها رو قبل از حراج برات بخرم میشد حدودا 480 هزار تومن و الان شد 243 هزار تومن، انشالله به سلامتی تنت کنی و لذتش رو ببری عزیزم
اینم فاکتورش
بعد از خرید سریع رفتم بیمارستان لاله، خانوم دکتر دیر اومد ولی بعد از اومدنشون ما دومین نفر بودیم، رفتم داخل مطب وزنم از قبل از بارداری چهار کیلو اضافه شده توی دو ماه و خورده ای فشارمم 10 روی 6 بود همیشه فشارم در همین حد بوده و خانوم دکتر گفتن: خدا رو شکر همه چیز خوبه، شما رو دیدیم و صدای قلب نازنینت رو شنیدم، طبق سونوی انجام شده شما 11 هفته و 4 روزت بود
خودتو ببین
مامان جون انقدر تکون خوردی، خانوم دکتر گفت: بچه ات رقاصه؟ منم گفتم: مامان و باباش که رقاصن حتما اونم رقاصه دیگه
برای غربالگری خودم جایی رو در نظر داشتم ولی خانوم دکتر گفتن: فقط دکتر حمید بهنیا رو قبول دارن، من شنیده بودم ایشون خیلی بداخلاقه ولی چاره ای نبود دکتر گفت: فقط ایشون
به خانوم دکتر گفتم: اگه بخوام با ماشین یا هواپیما برم سفر ایراد نداره؟ و ایشون گفتن: چون همه چیز به لطف خدای مهربون رو به راهه ایرادی نداره و میتونیم با خیال راحت بریم و برگردیم
وقتی اومدم خونه زنگ زدم مطب دکتر بهنیا و برای سه شنبه 1393.02.09 (درست روز تولد دایی مهدی) نوبت غربالگری گرفتم، که انشالله برم و از سلامت شما مطمئن بشم