...داری بزرگ میشی مامانم...
سلام بر یگانه فرزند خودم
مامان قربون قد و بالات بره که انقدر بزرگ شدی
فرزند قشنگم شنبه زنگ زدم بیمارستان لاله که از خانم دکتر ربابه طاهری پناه وقت بگیرم، تا با هم بریم پیشش شما رو چک کنه و اینبار صدای قلب قشنگتو بشنوم ولی اونا برای 26 فروردین بهم نوبت دادن، من اصلا طاقت نداشتم دوست داشتم زودتر از سلامتی شما باخبر بشم به خاطر همین یکشنبه دوباره زنگ زدم بیمارستان لاله و گفتم: من میخوام نی نی رو زودتر ببینم میشه یه نوبت دیگه بهم بدین، خانم یوسفی هم زحمت کشید و برای همون دیروز بهم نوبت داد منم تند تند پیش خاله الهه ناهار خوردم رفتم جواب آزمایشم رو گرفتم و به سمت بیمارستان لاله حرکت کردم
بیمارستان مثل همیشه یه عالمه مراجعه کننده داشت که خدا رو شکر تقریبا همه باردار بودن خدای مهربون فرشته های کوچولو رو گذاشته بود تو دل ماماناشون، فرزند قشنگم از خدا جون مهربون بخواه فرشته های بقیه خاله ها رو هم بزار تو دلشون اونا منتظر نی نی هاشون هستن، دل نگرانشونن، از خدا بخواه تو این سال جدید دامنشون رو سبز و دلشون رو شاد کنه عزیزم
بعد از انتظار بالاخره نوبت مامان شد، خانم دکتر گفت: خدا رو صد هزار مرتبه شکر همه چیز خوبه، اندازه ها طبیعیه و حال شما خوب خوبه، صدای قلب مهربونتم شنیدم مامانم تند تند میزد، دودوب دودوب دودوب
خانوم دکتر عکس جدیدت رو هم بهم داد، ببین چقدر بزرگ شدی عزیزم اون سیاهی که دورته، کیسه آبته عزیزم شما داخل یه کیسه آب هستی و اون کیسه مواظبه که ضربه ای به شما وارد نشه و از شما مواظبت میکنه
طبق این عکس دیروز، یکشنبه 1393/01/17 شما 8 هفته و سه روز که تو دل مامانی مامان قربونت بشه زود و به موقع رشد کن و بزرگ شو که مامان و بابا مشتاق دیدنتن عزیزم بابایی خیلی هوامونو داره، اصلا نمیزاره مامان دست به سیاه و سفید بزنه همش میگه مراقب سلامتی خودتون باشین، حال شما رو میپرسه و وقتی میگم خوبی و داری بزرگ میشی قند تو دلش آب میشه خیلی ذوق دیدن شما رو داره
خانوم دکتر برای سه هفته دیگه بهمون نوبت داد که برای چکاپ بریم پیشش، مامانم با اینکه جنسیت شما رو هنوز نمیدونه ولی این روزا داره برای اسم شما تحقیق میکنه که بتونه یه اسم قشنگ و با معنی برای شما انتخاب کنه، تا شما همیشه بابت اسمت خوشحال باشی و اسمت رو دوست داشته باشی
مامان همیشه مواظبته عزیزم