تودِلیتودِلی، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

...حاصل عشق مامان و بابا...

...یه عالمه حرف نگفته...

1393/5/5 13:39
نویسنده : ...مامی مریم...
1,983 بازدید
اشتراک گذاری

   سلام به دختر قشنگمبوس

   مامان جون این روزا خیلی زود خسته میشم، هم وزنم رفته بالا، هم هوا گرمه، هم خوابم زیاد شده و ... به خاطر همین نمیتونم اونطور که باید و شاید وبلاگت رو آپ کنم، ببخشید نازگلممحبت دو هفته خیلی شلوغ رو پشت سر گذاشتم که همه رو یه جا توی این پست برات تعریف میکنمخجالت

   پنج شنبه 1393.04.26 ساعت 10:00 با خانوم دکتر طاهری پناه نوبت داشتم، رفتم پیش ایشون و خوشبختانه زود نوبتمون شد، خانوم دکتر گفت: شما 560 گرم وزن داری، صحیح و سالمی، میزان آب آمنیونت خوبه و با بند ناف هم هیچ مشکلی نداریخندونک خدا رو شکر دختر گلممحبت ولی نمیدونم چرا عکست رو به من ندادن و من هم متأسفانه فراموش کردم ازشون بخوام که عکس شما رو بدن، میگن: فراموشی توی بارداری طبیعیه، آخه تازگیا منم خیلی چیزا رو فراموش میکنمخطا خانوم دکتر لُپم رو کشید و گفت: چه مامان خوشتیپی هم هستی، همه چیز و ست کردیخندونک ازشون تشکر کردم و بهشون گفتم: خانوم دکتر میخواستم راجع به هزینه های زایمان باهاتون صحبت کنم، ایشون گفتن: هزینۀ بیمارستان هر چقدر که باشه ایشون 3 میلیون تومن دستمزد جداگونه میگیرنتعجب گفتم: نمیشه نگیرینزبان گفت: نه، برای من نمیصرفه ولی چون تو رو خیلی دوست دارم بهت یک میلیون تخفیف میدم یعنی دو میلیونسکوت میدونی مامان جون من دوست ندارم از این پولا بدم، من ترجیح میدم این دو میلیون رو با هم بریم مسافرتمحبت بهشون گفتم: چون دکتر من از اول شما بودین و این بیست و سه هفته رو با هم گذروندیم خیلی دوست دارم شما زایمانم رو انجام بدین ولی من نمیتونم این دو میلیون رو پرداخت کنم و مجبورم دکترم رو عوض کنم، ایشون هم گفتن: هیچ ایرادی نداره هر جایی که دکتر پیدا کردی من پرونده ات رو منتقل میکنمدرسخوان گفتم: شما کسی رو نمیشناسین؟ گفتن: نهسکوت

   رفتم داخل بیمارستان و پرسیدم هزینۀ سزارین و طبیعی توی بیمارستان لاله چقدر هست؟ گفتن: زایمان طبعیی 2200 و هزینه سزارین 3200، گفتم: من کارت بیمۀ دانا طلائی دارم، کارتم رو نشون دادم و گفتن: با کارتی که من دارم هزینه سزارین با اتاق خصوصی و یک نفر همراه تقریباً رایگان میشه و شاید حدود 200 هزار تومن فرانشیز بگیرینخندونک پرسیدم: دکتری توی بیمارستان لاله هست که بدون گرفتن دستمزد جداگونه زایمان انجام بده؟ گفتن: ما نمیتونیم اطلاعات بدیم برین لیست دکترارو بگیرین زنگ بزنین مطبشون از خودشون بپرسین، رفتم لیست دکترا رو گرفتم، بیشتر از 50 تا دکتر بودتعجب من چطور میتونستم به همشون زنگ بزنمخطا به بخش مامایی سر زدم و متأسفانه اونا هم بهم نگفتن، تا اینکه یکی از خانوم های بخش گفت: دکتر فریبا یوسف نژاد دستمزد جداگونه نمیگیرنخندونک وای مامان جون نمیدونی چقدر خوشحال شدم، چون خانوم دکتر رو میشناسم، اتاقشون دقیقاً اتاق بغلی خانوم دکتر طاهری پناه هست و قبلاً هم ایشون رو دیدم، خیلی خوشحال شدم که توی بیمارستانی که دوست دارم زایمان کنم دکتر مورد نظرم رو پیدا کردم و دیگه نیازی نیست توی بیمارستان های دیگه دنبال دکتر بگردمخندونک برای شنبه 1393.05.11ساعت 10:00 از ایشون نوبت گرفتم، که برای اوّلین بار برم پیششون معاینه بشم و راجع به هزینۀ زایمان هم باهاشون صحبت کنمآرام

   پنج شنبه اوّلین جلسۀ دانشگاه هم بود ولی به خاطر نوبت دکتر نتونستم برم و دوستام تماس گرفتن که حتماً هفتۀ دیگه برم چون استادا گفتن که باید برمغمگین

   قبل از اینکه عکس خریدهای جدیدت رو بزارم، میخوام عکس خریدای قدیمیت رو بزارمخندونک زمانی که مجرد بودم مامان جی اینا رو خریدنخندونک

   وقتی بال ایشونو فشار بدین صدای اردک میدهزبان

   رنگ این بلوز رو خیلی دوست دارمآرام

این مناسب 4 سالگی شما میشهخندونک

   این پوشک آموزشی رو وقتی داشتن برای ترنم خرید میکردن مامان جی برای شما خریدهزیبا اگه اشتباه نکنم حدوداً پارسال 16000 تومنچشمک

   این رو هم به صورت اینترنتی براتون خریدیم، که مناسب 6 ماهگی هست و انشالله عید تنتون میکنم، من و بابا که عاشقش شدیمراضی تل 5000 تومان و ژاکت 27000 تومان، البته زمان حراج گرفتیم و با هزینۀ پست شدن 39000 تومنزیبا

چهارشنبه 1393/05/01 تخت قشنگت رو اوردنفرشتهتختت خیلی قشنگه مامان جون، ترکیب رنگیش رو خیلی دوست دارم، خیلی هم تمیز کار شده، از گالری آرمان توی خیابون دلاوران خریدیم ولی متأسفانه کشوها رو سمتی گذاشتن که وقتی تختتون رو میزاریم کشوها میافته سمت دیوار و غیرقابل استفاده میشهعصبانیکلاً خرید کردن خیلی حوصله میخواد چون آدما سهل انگار شدن، بهشون گفتم: چرا این کار رو کردین، گفتن: ای وای بچه ها فراموش کرده بودنتعجب گفتم: ما یک میلیون پول دادیم که بچه ها فراموش کننتعجب خلاصه با کلی داستان اومدن درستش کردن و کشوها رو جا به جا کردن که حالا تختتون درست شدهآرام تخت مدل فلوریا گالری آرمان هست، من این مدل رو خیلی دوست دارم ولی میتونم به جرأت بگم بهترینش رو برات تهیه کردیم، چون این مدل رو توی خیلی از مغازه ها و حتی فروشگاه های معروف دیدم ولی هیچ کدومشون این کیفیت رو نداشتن، البته از بقیه جاها هم یک مقدار گرونتر بود ولی چون دو منظوره هست و برای مدت طولانی استفاده میشه من احساس میکنم ارزشش رو داشت که روش وقت بزاریم، بگردیم و بهترینش رو بخریم، انشالله خوابای خوب خوب ببینی مامانممحبت

   امیدوارم دوسش داشته باشی مامان جون، این تخت با تشکش شد یک میلیون و صد و پنجاه هزار تومنبوس

   هنوز اتاقت خیلی کار داره مامان جون، این اوّلین وسیلۀ بزرگی هست که برات گرفتیمبوس دو مزیتی که این مدل نردۀ تخت داره اینه که اوّل تشک پایینتر از نرده قرار میگیره و وقتی شما قدت بلند میشه نرده ها کوتاه نیستن که خدایی نکرده شما از روی نرده ها بیافتین و اندازه اشون کاملاً بلنده، دوّم هم اینکه حالت پله های داره، یعنی وقتی نرده رو پایین بکشیم حالت پله میشه و شما خودت میتونی بری داخل تخت و نیازی نداری که کسی بلندت کنه و داخل تخت بزارهسکوت

   پنج شنبه بابا جون پیشمون نبود، من هم مجبور بودم برم دانشگاه، بعد از دانشگاه رفتم دنبال مامان جی و با هم رفتیم سمت خیابون جمهوری که بورس لباس بچگونه هست، برات چیزای قشنگی خریدم ولی گفتم که برای خرید خیلی باید حوصله داشت، چون بازار شلوغه مغازه دارها معمولاً جنس ها رو باز نمیکنن، مامان جی به فروشنده گفتن اگر مشکلی داشت بیاریم عوض میکنین، اونا هم قبول کردن، یه تشک بازی خیلی خوشگل برات خریدیم ولی عروسکهای موزیکالش کار نمیکنن، مجبوریم ببریم عوضش کنیم وقتی عوضش کردیم عکسش رو برات میزارم دخترمچشمک یه بلوز هم برات خریدیم که گفتم برای 6 ماهگی میخوام که بتونم برای عید تنت کنم وقتی اوردم خونه دیدم مناسب دو سالگی هستدلشکسته اونم وقتی عوضش کنم عکسش رو برات میزارمچشمک دفعۀ قبل که از جمهوری ست لباستون رو خریده بودم، دستکش و پیش بندش موجود نبود، دستکش و پیش بندش رو برات خریدیم گل دخترمبوس

   دستکش 4000 و پیش بند 8000 تومانچشمک

   اینم 4 تا پارچۀ دورپیچ که وقتی شما رو میشورم بپیچم داخل این و خشکتون کنمخندونک 40000 تومانچشمک

   دیگه هم من خسته شده بودم هم مامان جی روزه بودن و خسته، به خاطر همین برگشتیم سمت خونه و من انقدر خسته شده بودم که اصلاً تا صبح متوجه گذر زمان نشدم و وقتی بیدار شدم که بابا جون زنگ زدن و گفتن رسیدن تهران و دارن میان خونه مامان جیخندونک خیلی دلم برای بابایی تنگ شده بود با اینکه فقط یکروز پیشمون نبود انگار خیلی وقت بود که ندیده بودمشبوس از خدا میخوام همیشه محافظ پدرت باشه و سایه اش رو بالای سر من و شما نگه دارهمتنظرمحبت

   جمعه عصر مثل همۀ جمعه ها دلگیر بود، به بابایی گفتم: بریم خلافخندونک چون خوردن فست فود توی دوران بارداری خوب نیست من هم این مدت سعی کردم فست فود نخورم ولی دیگه دلم میخواستخوشمزه بابایی هم گفت: هم بریم پیاده روی هم خلافزبان به خاطر همین رفتیم پاساژ طوبی خیابون جنت آباد، اونجا هم برای شما چند تا تیکه لباس خوشگل خریدیم و بعد هم رفتیم به سمت رستوران مورد علاقۀ منزبان

   اوّل سلیقۀ باباییآرام اینا سایز 0 هستن و با هم شدن 43 هزار تومنچشمک البته چون فقط همین یک دست ازش مونده بود این قیمت دادن وگرنه قیمتش میشد 67000 تومنآرام

 

 

   این مدل هم مناسب یک تا سه ماهگی شماست و البته سلیقۀ بابایی مهربون، همه با هم 67000 تومانراضی

   و البته این سلیقۀ مامی مریممحبت سایز 0 و قیمت همه با هم 67000 تومنعینک

   دختر قشنگم امیدوارم از همه وسایلت به سلامتی و دل خوش استفاده کنی، امروز شما وارد بیست و پنجمین هفته شدی و فردا آخرین روز ماه شش رو با هم پشت سر میزارم و وارد هفتمین ماه مهمونی شما توی دلم میشیمبوس من مواظبتم ولی یکی یکدونۀ من تو هم مواظب خودت باشبوس هر چقدر که بیست هفتۀ اوّل خوب و سریع گذشت، این پنج هفته خیلی دیر و همراه با خستگی مفرط گذشت، امیدوارم بقیه اش اینجوری نباشه و مثل همون بیست هفتۀ اوّل روزای خوبی رو با هم پشت سر بزاریم تا به چهل هفتگی و تولد شما برسیمجشن

پسندها (2)

نظرات (10)

tina
5 مرداد 93 15:00
خب قبل از هر نظري برات آرزو ميكنم اين هفته هاي باقي مونده در كمال آرامش و شادي و در چشم بهم زدني سپري بشه و دخمله گلت سلامت بياد تو بغلتون و خداي مهربون هميشه حافظ خونواده قشنگتون باشه خب حالا ميرسيم به خريدا همه طبقه معمول عالــــــــــــــــــــــــــــــــــي بودن اما اون گل گلياي ريز بود كه سليقه همسريت بود ، اونا عاليه عالي بود البته سليقه همسريت قبلا با انتخابه شما اثبات شده بود عزيزم واااااااااااااااي من عاشقه لباس نينيم
...مامی مریم...
پاسخ
وای تینا جونم نمیدونم چرا این چند هفته انقدر دیر گذشت هر چی میشمردم به 25 هفته و یک روز نمیرسیدم که ماه شش پر بشه ولی بالاخره رسید امروز درست 25 هفته و یک روز شدیم، یعنی آخرین روز ماه شش رو سپری میکنیم و فردا با عید فطر وارد ماه هفتم بارداری میشیم مرسی تینا جونم، هم بابت نظرت هم بابت حسن سلیقه ات هم بابت همه مهربونیا و انرژی مثبتات انشالله شما هم به زودی توی این چرخه میافتی و باید یه عالم لباسای خوشگل خوشگل بخری
saharr
5 مرداد 93 17:27
دختر این لباسای خوشگل خوشگلو از کجا میخری؟ خیلی ناز بودن عاشقشوون شدم چه لباسایی که شما برای نی نی خریدی چه لباسایی که سلیقه بابای مهربونه نی نی بوده همشون عالی بودن واجب شد هر وقت خواستم برای نی نی ایندم لباس بخرم یه سر تهران هم بیام باید ادرس بهترین فروشگاها رو بهم بدی مبارک نی نیت باشن تختشم خوشگله مبارک باشه ایشالله زایمان راحتی داشته باشی عزیزم راستی دست مامان گلتم درد نکنه اینقدر به فکر نی نی بوده اون اردکه رو خیلی دوست داشتم لشه
...مامی مریم...
پاسخ
از مغازه هر وقت خواستی بیا خودم همه جا باهات میام عزیزم، آدرس هم بهت میدم سلامت باشی عزیزم انشالله مرسی سحر جونم وای سحر خیلی باحال بود واقعاً به لش بودنش دقت نکرده بودم
مامان بهار
5 مرداد 93 17:56
واییی چه لباسای خوشگلی دلم داره ضعف میره واسه این لباسا کاش زمان تند تند میگذشت تا ابان ..... منم واسه دخملی یه چند دست لباس از مارک اشور گرفتم ..
...مامی مریم...
پاسخ
انشالله این 15 هفته هم زودی بگذره مارک آشور واقعاً جنساش خوبه، وقتی مارک آشور رو گرفتم و با بقیه مارک ها که بازم اونها کاملاً نخ هستن مقایسه میکنم میبینم واقعاً آشور خیلی بهتره
مامان آینده
5 مرداد 93 23:28
سلام عزیزم من همیشه به وبلاگ دخترتون سر میزنم ایندفعه تصمیم گرفتم واستون نظر بزارم انشاالله هر چه زودتر این روزها تموم میشه و دختر قشنگت رو درآغوش میگیری این روزا باتوصیفی که میکنی باید سخت باشه اما فکر میکنم در عین سختی باید شیرین هم باشه { آخه من هنوز تجربه نکردم } مواظب دختر گلت باش
...مامی مریم...
پاسخ
مرسی عزیزم، هم بابت اینکه بهمون سر میزنی و هم بابت پیامت انشالله عزیزم، انشالله شما هم به زودی مامان بشی عزیزم بله در عین سختی بسیار بسیار زیباست و خیلی خوشحالم که دارم این روزا رو تجربه میکنم و از خدا بابت این لطفی که بهم کرده ممنونم چشم
بالاکس
6 مرداد 93 8:57
چه لباسایی خوشگلی برای نی نی خریدی وای من خیلی سلیقه اتو دوس دارم سامی خوش بحال نی نی که چه پدر مادر خوش سلیقه ای داره ها خیلی دوس دارم آبان بشه زودی این لباسای خوشگلو تن نی نی کنی عکسشو واسمون بزاری ایشالا این چند هفته آخرو راحت و سریع طی کنی و زودی دختر خوشگلتو آبغل کنی
...مامی مریم...
پاسخ
مرسی فاطمه جون چشمات قشنگ میبینه نظر لطفته عزیزم به پای شما نمیرسیم انشالله منم دارم برای رسیدن به آبان لحظه شماری میکنم مرسی عزیزم، سلامت باشی
mali6410
6 مرداد 93 9:15
ای جونـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم سامی چقد لباسای خوشگلی میگیری.منم خیلی دلم خواست .انشالله به خوشی تن نی نی کنی عزیزم.تختشم خیلی قشنگه. اصلا احتیاج نیست بگم سلیقت محشره.(هم سلیقه خودت هم علی آقا) امیدوارم بقیه روزای بارداری رو به سرعت نور پشت سر بذاری ونی نی نازتو بغل کنی
...مامی مریم...
پاسخ
مرسی ملیحه جان سلامت باشی عزیزم، انشالله مرسی نظر لطفته ما کوچیک شمائیم خدا کنه ممنونم از مهربونیات ملیحه جون
مامان سمانه
11 مرداد 93 11:17
زودتر منتظرم بیام نی نی خوشگلتو ببینم مریم جونم
...مامی مریم...
پاسخ
مرسی عزیزم، انشالله انشالله خدا شازده پسرتو برات حفظ کنه عزیزم
رضوانه خانم
14 مرداد 93 15:52
وایییییییییییییی چه لباسای قشنگی
...مامی مریم...
پاسخ
مرسی عزیزم چشمات قشنگ میبینه
مامان عسل
15 مرداد 93 9:17
سلام دوست عزیزچه خریدای قشنگی برای دخملی کردی انشالله به سلامتی زایمان کنی عکسشوتووبلاگش بزاری ماببینیم این نازگلتونوراستی بااجازه لینکت کردم به وبم بیالینکم کنی خوشحال میشم
...مامی مریم...
پاسخ
مرسی عزیزم چشمات قشنگ میبینه خودم بیتاب اون روزام عزیزم ممنونم، منم شما رو لینک کردم
مامان سمانه
16 مرداد 93 18:30
ایشالا زودتر نی نی خوشجلمون از توی تخمش در بیاد این روزهام برا مریم جونیمون سهل و اسون باشه دوست دارم عزیزم
...مامی مریم...
پاسخ
انشالله خوبیش اینه که تو سرازیریم، هفتۀ 30 رو که رد کنم دیگه خوش به حالم میشه مرسی دوستم، دل به دل راه داره